مادرانه، پدرانه

تقديم به همسر مهربانم.....

شدم موضوع نقاشی که شاید یاد من باشی شوی شاگرد نقاشی و .... به روی بوم عمر من زدی نقشی ز بی نقشی گهی بر غم کشیدی من شدم خوشحال که شاید تو درختی تا فرود آیم به دستانت ولی دیدم که خورشیدی ز گرمایت شدم بی حال و بعد از مدتی اندک شدم بی تاب مرا دریاب ورق را پاره کردم دور ریختم ........... برروی صفحه ای دیگر شدی کوهی شدم کاهی که من اندر تو ناپیدا و شاید هیچ شدم غمگین کمی پر رنگترم کردی شدم چوبی تو هم کوهی چنانچه پیش از آن بودی شدم خوشحال مرا برد ...
24 مهر 1391

پدر كيست؟

ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی ای بر انگشتر نگین ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم ای طنین نام تو بر گوش من ای پناه گریه ی خاموش من همچو باران مهربان بر من ببار ای که هستی مثل ابر نو بهار در صداقت برتر از آیینه ای در رفاقت باده ای بی کینه ای ای سپیدار بلند و پایدار می برم نام تو را با افتخار هر چه دارم از تو دارم ای پدر ای که هستی نور چشم و تاج سر رحمت بارانی و روشن تبار مهربانی از تو مانده یادگار ای پدر بوی شقایق می دهی عاشقی را یاد عاشق می دهی با تو سبزم گل بهارم ای پدر هر چه دارم از تو دارم ای پدر!! ...
24 مهر 1391

مادر كيست؟

گفتم آسمان را مي تواني آيا بهر يك لحظه خيلي كوتاه روح مادر گردي ديگر گردي ساحب رفعت گفت ني ني هرگز من براي اين كار كهكشان كم دارم مه و خورشيد يه پهناي زمان كم دارم ...
24 مهر 1391
1